هنگامی که درختی را مینگریم، صورت و مفهومی از آن در ذهنمان نقش میبندد. در این حال، هم فهمی که از «درخت» داریم نوعی آگاهی است، و هم فهمهایی که احیاناً در بارۀ وجود، نحوۀ وجود یا چیستی آن درخت داریم؛ مانند اینکه میدانیم «آن درخت روبهروی ماست» یا «آن درختِ سیب است». فهم ما از «درخت»، که در آن هیچ قضاوت و حکمی وجود ندارد، در اصطلاح منطق و معرفتشناسی «تصور» نامیده میشود، و به دیگر فهمهایی که در بارۀ آن درخت داریم، و در آنها قضاوتی در باب آن درخت میکنیم، «تصدیق» میگویند.
بدین ترتیب، علم حصولی به دو قسمِ تصور و تصدیق تقسیم میشود. تصور یکی از اقسام علم حصولی است که در آن قضاوتی در بارۀ چیزی نداریم؛ برخلاف تصدیق، که در آن قضاوتی در بارۀ چیزی میکنیم. مثلاً «درخت»، «کوه دماوند»، «شادی»، «وجود»، «خدا»، «بزرگتر»، «آیا این پرنده است؟» تصورند، و آگاهی ما به اینکه «درخت از مواهب الهی است»، «دماوند مرتفعترین کوه ایران است»، «شادی از حالتهای نفسانی است»، «عالم آخرت وجود دارد»، و «خدا بزرگتر از هر چیزی است» تصدیقاند. همان گونه که در مثالها دیده میشود، برای بیان تصدیق، از جملۀ خبری استفاده میکنیم، اما برای بیان تصور، واژههای مفرد، مرکب، و حتی جملههای ناقص و غیر خبری را به کار میگیریم.
گرچه هر تصوری معمولاً با تصدیق یا تصدیقهایی همراه است، باید توجه داشت که تفاوت اساسی میان تصور و تصدیق همین است که در تصورْ هیچ گونه حکم و قضاوتی در بارۀ واقع وجود ندارد. پس اگر تصور «درخت» را از درختی که اکنون روبهروی من است، به دست آورده باشم، بدین معنا نیست که در تصور «درخت»، این حکم که اکنون روبهروی من قرار دارد نهفته است. به همین ترتیب، گرچه ممکن است تصور «خدا» از این راه که کل هستی دارای مبدائی است برای کسی حاصل شده باشد، در خود این تصور هیچ حکمی نیست، و منکر وجود خدا نیز میتواند مفاد همین تصور را موضوع انکار خود قرار دهد.
آدرس: قم - بلوار محمدامین(ص) - بلوارجمهوری اسلامی - موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)