چه عواملی موجب پیدایش اختلاف نظر در فهم متون دینی می‌شود؟

دانشمندان علوم اسلامی، که به صورت روشمند به استنباط دیدگاه‌های دینی می‌پردازند، در همۀ مسائل این علوم با هم اختلاف‌ نظر ندارند؛ زیرا بسیاری از این علوم یقینی‌اند. با بررسی اعتبار معرفت در بخش‌های مختلف دین، روشن می‌شود که هم در بخش عقاید، و هم در بخش ارزش‌ها و مقررات دینی، معرفت‌های یقینی اختلاف‌ناپذیری وجود دارند. حتی در علوم غیر یقینی نیز لزوماً اختلاف‌ نظر وجود ندارد، و ممکن است همۀ محققان به فهم و برداشتی مشترک دست‌ یابند. مطالعۀ تطبیقی آرای فقها و مفسران نیز نشان می‌دهد که موارد اشتراک نظر در میان ایشان، از موارد اختلاف بیشتر است. از باب نمونه، می‌‌توان اشتراکات و اختلافات میان آرای فقهی شیخ مفید ـ از فقهای حدود هزار سال پیش ـ را با فتاوای فقهی امام خمینی ـ ره ـ مقایسه کرد. اما به هر حال، عوامل متعددی سبب می‌‌شوند دانشمندان علوم اسلامی به فهم و برداشت مشترکی از دین دست نیابند. در اینجا، مناسب است به مهم‌ترین عواملی اشاره کنیم که موجب تفاوت دین‌شناسان در برداشت از متون دینی می‌شوند:

1. اختلاف در قلمرو منابع تحقیق: فقهای شیعه روایات معصومان را یکی از منابع استنباط فقهی می‌‌دانند، در حالی که فقهای اهل سنت به اخبار و سیرۀ صحابه استناد می‌‌کنند و همین امر منشأ تفاوت‌‌هایی در فتاوای این دو گروه شده است. مثلاً مجتهدان اهل سنت گفتن «آمین» را پس از خواندن سورۀ حمد، مستحب می‌دانند، در حالی که مجتهدان شیعه، به دلیل روایاتی که از امام صادق نقل شده است، این کار را حرام می‌شمارند. منشأ این اختلاف، قلمرو منابع تحقیقی دو گروه است؛

2. اختلاف در اعتبار سند روایات: برای استناد به یک روایت، باید سند آن معتبر باشد؛ یعنی اشخاصی که آن روایت را نقل کرده‌اند، باید ویژگی‌هایی داشته باشند که بتوان به نقل آنان اعتماد کرد. اما در بارۀ اینکه این ویژگی‌ها دقیقاً چه چیزهایی هستند، اختلاف‌ نظرهایی وجود دارد. همچنین ممکن است در بارۀ مصداق آن ویژگی‌ها، یعنی در بارۀ اینکه فردی خاص این ویژگی‌ها را دارد یا نه، اختلاف‌ نظر باشد؛

3. اختلاف در فهم معانی لغات: فهم صحیح معنای آیات و روایات وابسته به اطلاع دقیق از معنای لغات آنهاست، و از آنجا که متون آیات و روایات مربوط به قرن‌ها پیش است، باید از معانی لغات در آن زمان آگاه باشیم. تغییراتی که در طول زمان، در معانی الفاظ رخ می‌‌دهد، تشخیص معنای اصلی آیه یا روایت را در برخی موارد دشوار می‌‌سازد. بَهرِ نمونه، فقها در تعیین حدود وضو به این آیه استناد می‌‌کنند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْن.  بنا بر این آیه، باید دست‌ها را تا آرنج، و پاها را تا «کعب» مسح کرد. برخی فقها کعب را به معنای برآمدگی روی پا دانسته، و مسح پا را تا آن نقطه لازم دانسته‌‌اند، و گروهی دیگر، کعب را ابتدای ساق شمرده، و مسح را تا آنجا واجب دانسته‌‌اند. اختلاف این دو فتوا، به دلیل اختلاف‌ نظر در معنای کلمۀ کعب است؛

4. توجه داشتن یا نداشتن به برخی قراین: آگاهی از شرایط و قراین مربوط به آیه، مانند زمان یا مکانی که آیه یا روایت در آن بیان شده است، به فهم بهتر متن کمک می‌‌کند، و گاه اطلاع نداشتن از آن، سبب تفاسیر متفاوت، و حتی نادرست می‌‌شود. از باب نمونه، ممکن است کسی با دیدن روایت خَلَقَ اللهُ آدَمَ عَلی صُورَتِه، که از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است،‌ بپندارد معنای روایت آن است که خداوند صورتی دارد، و حضرت آدم را شبیه آن خلق کرده است، در حالی که اطلاع از شرایطی که این سخن در آن بیان شده، نادرستی این پندار را روشن می‌سازد. این روایت به گونه‌‌های مختلفی نقل شده، که در یکی از آنها، امام رضا ـ علیه‌السلام ـ در پاسخ به توهم مزبور می‌‌فرمایند:

مردم ابتدای حدیث پیامبر (ص) را حذف کرده‌‌اند. ماجرا مربوط به دو نفر بود که یکدیگر را دشنام می‌‌دادند، و یکی از آنها به دیگری گفت: خداوند صورت تو، و هر کس را که شبیه توست قبیح گرداند. پیامبر (ص) به وی فرمود: این ‌گونه سخن نگو؛ زیرا خداوند حضرت آدم (ع) را نیز شبیه او خلق کرده است (دشنام تو حضرت آدم را نیز شامل می‌‌شود).

سخنان تقیه‌‌وار معصومان (ع) نیز یکی دیگر از مصادیق این دسته است. موقعیت زمانی و خطرهایی که شیعیان را تهدید می‌‌کرد، موجب می‌‌شد امامان، در مواردی، حکم یا نظری خلاف واقع را برای شیعیان بیان کنند، تا جان ایشان سالم بماند. مثلاً روزی امام صادق (ع)، زراره را، که از بزرگ‌‌ترین راویان شیعه بود، به‌شدت نکوهش کردند، و در جلسه‌‌ای دیگر، به‌ وی گفتند: «عیب‌‌جویی و انتقاد من از تو، به منظور دفاع من از توست؛ زیرا مردم و دشمنان، بر کسانی که ما آنان را نزدیک می‌‌شماریم حمله‌‌ور می‌‌شوند، و هر کس را ما سرزنش کنیم می‌‌ستایند».  حال اگر کسی به تقیه بودن روایت نخست توجه نکند، معنایی متفاوت برداشت خواهد کرد؛ به گونه‌ای که حتی ممکن است روایات نقل‌شده از زراره را نیز بی‌اعتبار بشمارد.

البته عوامل دیگری نیز در اختلاف در فهم دین دخالت دارند، که مربوط به استفاده از راه‌ها و منابع دیگر دین‌اند و به بحث فعلی ما مربوط نیستند.