خدا را از راههای گوناگوني میتوان شناخت. همچنین نميتوان از همه انتظار داشت که خدا را از یک راه بشناسند؛ چنان که همه نیز نمیتوانند خدا را در یک سطح بشناسند. اكنون میخواهیم با نگاهی به راههای گوناگون خداشناسی، ببینیم برای هدفی که گفتیم کدام راه برای تعمیق خداشناسی مناسبتر است.
1. خداشناسی فطری
عموماً گفته میشود هر انسانی به مقتضای نوع آفرینش انسان، شناختی از خداوند، یعنی کسی که او را آفریده و میتواند نیازهایش را برطرف کند، دارد. این چیزی است که هر کسی با اندکی توجه در درون خود، میتواند آن را با علم حضوری بیابد. این شناخت به خداوند، گرچه عمومی است و به اکتساب و استدلال نیاز ندارد، بسیار مبهم و ضعیف است؛ تا جایی که بسیاری از انسانها، با وجودِ داشتن چنین شناختی، آن را انکار میکنند، یا خداوند را با موجود یا موجوداتی مادی اشتباه میگیرند. طبیعی است که اصل این شناخت گرچه بسیار ارزشمند است و میتواند پایة شناختهای عمیقتر قرار گیرد، بهتنهایی برای منظور ما، يعني تعمیق خداشناسی و پاسخ به ابهامهای موجود، کافی نیست.
2. خداشناسی عرفانی
عرفا با ریاضتهایی که میکشند، به درجهای از صفای باطن و کمال انسانی دست مییابند، و بدین ترتیب، از بسیاری از موانع که عموم مردم در راه شناخت فطری و حضوری خداوند پيش رو دارند، میگذرند و با روشنی بیشتری او را درک میکنند. برای ایشان بسیاری از ابهامهایی که گفتیم برطرف میشود، و از این جهت، این نوع خداشناسی بر خداشناسی فطری برتری دارد، در عین اینکه همچون خداشناسی فطری، از نوع علم حضوری است. مثال عارف حقیقی، در باب زدودن غبارهای اوهام و غفلت، و نزدیک شدن به سرچشمة هستی، مثال بینندهای است که با برطرف کردن موانع دید و نزدیک شدن به شیء دیدنی، آن را بهوضوح میبیند.
این نوع خداشناسی گرچه به اکتساب نظری نیاز ندارد، محتاج اکتساب عملی است؛ یعنی با طی طریقی طولانی و با گذراندن عمری در ریاضت پرهیز از خواهشهای نفسانی و عمل به دستورهاي الهی و پیمودن راه بندگی امکانپذیر است، و همة اینها خود نیازمند شناخت عمیق خداوند، ایمان به او و مجاهدتی پیگیر است، و افزون بر اين شناختی شخصی و غیر قابل ارائه به دیگران است، و با آن نمیتوان ابهامهای ذهنی دیگران را برطرف کرد.
3. خداشناسی نقلی
یکی از راههای خداشناسی این است که ببينيم خود خداوند چگونه خويش را معرفي ميكند، یا پیشوایان دین در بارة خداوند چه فرمودهاند. مراجعه به متون ديني، ما را به اين هدف ميرساند. البته اين روش زماني نتيجهبخش است كه اعتبار معرفتشناختی این متون ثابت شده باشد؛ اما اثبات اعتبار این متون، خود نیازمند اثبات اعتبار وحی و صدق خداوند و پیشوایان دین است، و پيشنياز همة اينها، معرفت به اصل وجود خدا و برخی اوصاف اوست. بنا بر این، خود این معارف را نمیتوان به استناد متون دینیْ معتبر دانست. آری؛ پس از اثبات وجود خداوند و برخی اوصاف او مانند حکمت و صدق، و اثبات عصمت انبیا و امامان معصوم، میتوان از سخنان خداوند و اولیای او در معرفت به ديگر اوصاف و افعال الهی استفاده کرد. اما شبهاتی که بدانها اشاره کردیم، در بارة اصل وجود خدا و نیز اوصاف حکمت و صدق الهی نیز مطرحاند، و بنا بر این، برای مقصودی که داریم باید در پي راه دیگری باشیم.
4. خداشناسی عقلی
در این نوع خداشناسی، همة گزارههای معرفتی در بارة خداوند، مانند معرفت به وجود خدا، اوصاف او و رابطهاش با ديگر موجودات، نظری و نیازمند استدلال فرض شده، با استفاده از معرفتهای دیگر به روش عقلی اثبات میشوند. این راه، هم برای کسانی که در این گزارهها تردید دارند مناسب است، هم برای توسعة شناخت ما در بارة خداوند و اثبات معارف بیشتر در بارة او؛ و با توجه به اینکه میدانیم از هر استدلالی چه انتظاری داریم، میتوانیم بر اساس معرفتهای بدیهی یا آنچه از پیش میدانیم، ابهامهای ذهنی خود را برطرف، و دیگران را راهنمایی کنیم.
استدلالهای عقلی بر اساس اینکه در آنها از چه مقدماتی بهره ميگيريم، متفاوتاند. ممکن است در یک استدلال، از مقدمات حسی، تجربی یا نقلی مورد قبول هم استفاده شود. استدلالی را که در آن صرفاً مقدمات عقلی به كار رود، استدلال عقلی محض مینامند. در این نوع استدلال، اگر بتوان تنها با اتکا بر بدیهیات و با روش یقینی مدعا را اثبات کرد، استدلال را برهانی میگویند. از آن رو که در خداشناسی میتوان از استدلال برهانی بهره برد، این راه، یعنی خداشناسی عقلی محض با استدلال برهانی برای هدفی که داریم، نسبت به سایر راهها مناسبتر است.
آدرس: قم - بلوار محمدامین(ص) - بلوارجمهوری اسلامی - موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)