دو گزارة «هشت زوج است» و «گل سفيد است» را در نظر بگیرید. با اندکتأملی بهوضوح ميتوان دريافت كه رابطة صفت زوج و عدد هشت انفكاكناپذير است؛ بر خلاف رابطة صفت سفيد و گل. عدد هشت زوج است و در هيچ شرايطي نيز نميتواند زوج نباشد. بر خلاف آن، گل همواره لازم نيست سفيد باشد، و ممكن است در شرايطي سفيد نباشد. به زبان فلسفي ميگويند: رابطة زوج و هشت، ضروري است، و رابطة سفيد و گل، غير ضروري.
آنچه در بارة ضروري بودن يا ضروري نبودن گفتيم، به صفت خاصي اختصاص نداشت. به طور كلي، رابطة هر صفتي با شيئي كه موصوف آن است، يا ضروري است يا غير ضروري. يعني يا صفتي است كه از موصوف خود انفكاكناپذير است و يا صفتي است كه از موصوف خود انفكاك ميپذيرد. مقصود ما از صفت و موصوف در اين مبحث، صرفاً اصطلاح رايج ادبي آن نيست؛ بلکه ويژگي هر چيزي را صفت آن، و آنچه را که داراي آن ويژگي است، موصوف آن صفت ميناميم. پس زوج بودن صفت ضروريِ عدد هشت است، و سفيدي صفت غير ضروريِ گل است.
اكنون دو صفت «وجود» و «عدم» را در نظر ميگيريم. همان طور كه هر صفتي براي موصوف خود يا ضروري است يا غير ضروري، دو صفت وجود و عدم نيز براي هر شيئي که موصوف آنها قرار گيرد يا ضرورياند يا غير ضروري. به بيان ديگر، هر شيء يا ضروريالوجود است يا غير ضروريالوجود. همچنين هر شيء يا ضروريالعدم است يا غير ضروريالعدم. اصطلاحاً به ضروريالوجود «واجب» و به ضروريالعدم «ممتنع» ميگويند، و طبعاً به ضرورت وجود «وجوب»، و به ضرورت عدم «امتناع» ميگويند.
براي روشنتر شدن مطلب، رويدادي را در نظر ميگيريم؛ مثلاً طوفان را. فرض كنيد تمام عوامل مؤثر در پيدايش طوفان را ميشناسيم و فرض كنيد كه تمام اين عوامل موجود باشند. در اين صورت طبق حكم قطعي عقل، طوفان ضرورتاً موجود ميشود. به عبارت ديگر، با اين فرض، طوفان ضروريالوجود، و بهاصطلاح واجب است. اكنون فرض كنيد برخي از اين عوامل يا هيچ يك از آنها موجود نباشند. باز به حكم عقل، طوفان ضرورتاً موجود نميشود. به عبارت ديگر، با اين فرض، طوفان ضروريالعدم و بهاصطلاح ممتنع است.
تا اینجا دانستيم كه امتناع يعني ضرورت عدم، و وجوب يعني ضرورت وجود؛ ممتنع بالذات يعني چيزي که امتناعش به هيچ چيز ديگر وابسته نيست و خود به خود ممتنع است؛ و واجب بالذات يعني آنچه وجوبش به هيچ چيز ديگر وابسته نيست و خود به خود واجب است. اکنون مفهوم «امکان» را معرفي ميکنيم. «امكان» يعني ضروري نبودنِ وجود و عدم. اگر چيزي نه واجب باشد و نه ممتنع، ميگوييم «ممکن» است، و بنا بر اين، اگر چيزي، بالذات و با صرف نظر از شرايط خاص، نه واجب باشد نه ممتنع، آن را «ممكن بالذات» ميناميم. پس ممکن بالذات، با صرف نظر از اوضاع و احوال و شرايط خاص، ميتواند موجود باشد و ميتواند معدوم باشد.
براي ممكن بالذات مثالهاي فراواني وجود دارد. تمام اشيايي كه پيرامون خود مشاهده ميكنيم ممكن بالذاتاند. محض نمونه، همان طوفان را كه پيشتر ذكر كرديم در نظر ميگيريم. اگر تنها طوفان را در نظر بگيريم، و وجود يا عدم شرايط و علل و عوامل خاصي را که موجب آن ميشوند در نظر نگيريم، طوفان، هم ميتواند موجود باشد، هم ميتواند معدوم باشد. طوفانهايي که در گذشته پديد آمدهاند نيز نشان ميدهند که پديد آمدن طوفان محال نيست. اينکه در بسياري مواقع هوا آرام است و طوفاني نيست نيز نشان ميدهد که عدم طوفان هم محال نيست. پس طوفان ذاتاً و با صرف نظر از شرايط ديگر، نه واجب است نه ممتنع؛ يعني ممكن بالذات است.
آدرس: قم - بلوار محمدامین(ص) - بلوارجمهوری اسلامی - موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)