به طور کلی، خواستن چیزی دیگر، به دو صورت فرضشدنی است: صورت نخست آنکه، خواستن آن چیز، هیچ تأثیری در وجود آن نداشته باشد. مثلاً ممکن است کسی خورشید یا نورافشانی آن را دوست بدارد و آن را بخواهد؛ اما وجود خورشید یا نورافشانی آن به خواست او وابسته نیست؛ و اگر او نیز نمیخواست، خورشید موجود بود و نورافشانی میکرد؛ صورت دوم آن است که خواست او در وجود آن چیزی که میخواهد، تأثیر داشته باشد؛ به طوری که اگر او نمیخواست، آن چیز نیز موجود نمیبود. از باب مثال، کسی که سخنور است و سخنوری خود را دوست دارد، چون دوست میدارد و میخواهد، سخنرانی میکند. سخنرانی کردن او وابسته به خواست اوست؛ به گونهای که اگر نمیخواست، سخنرانی نمیکرد. صورت دوم از خواستنِ موجود دیگر را «اختیار» و آن موجود را «فعل اختیاری» خواهان نیز مینامند.
پس اختیار یعنی خواستن چیزی دیگر، به گونهای که در وجود آن مؤثر باشد. روشن است که اختیار نوعی کمال است: کسی که خواست او در وجود چیزی دیگر تأثیر داشته باشد کاملتر از کسی است که خواستی نداشته باشد، یا خواست او در وجود چیزی تأثیر نداشته باشد. از آنجا که خداوند دارای کمال مطلق است، خواست او نسبت به موجودات دیگر از این نوع است و این خواست شامل همه موجودات دیگر میشود. بنابراین، خداوند موجودات دیگر را به گونهای میخواهد که این خواست در وجود آنها مؤثر است و آنها بدون خواست او نمیتوانند موجود باشند؛ یعنی وجود آنها به اختیار اوست و آنها فعل اختیاری خداوندند. به عبارت دیگر، خداوند ذاتاً به گونهای است که وجود هر موجود دیگر به خواست او وابسته است. این را «اختیار ذاتی» مینامیم.
البته چنانکه علم به غیر، افزون بر معنای ذاتی، معنای غیرذاتی نیز دارد، خواستن و دوست داشتنِ غیر نیز، افزون بر معنای ذاتی، معنای غیرذاتی نیز دارد. اختیار غیر ذاتی، به موجودات دیگر در هنگام وجودشان تعلق میگیرد. به عبارت دیگر، هنگامی که خواست خداوند را نسبت به موجودات دیگر در هنگام وجودشان در نظر میگیریم، میگوییم خداوند موجودات دیگر را، در آن هنگام که وجود دارند، میخواهد، و آنها به خواست خداوند موجودند. این را «اختیار فعلی» خداوند مینامیم. پس وصف اختیار فعلی را میتوان بر اساس وصف اختیار ذاتی اثبات کرد.
آدرس: قم - بلوار محمدامین(ص) - بلوارجمهوری اسلامی - موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)