نسبت انسان‌شناسی با خداشناسی تبیین کنید.

مبتنی بودن انسان‌شناسی بر خداشناسی نیز اولاً از باب پاسخ به این پرسش است که: آیا انسان در عالم هستی مستقل است یا وابسته؟ و در صورتی ‌که انسان مستقل باشد، دیگر آموزه‌هایی همچون «عبادت»، «تکلیف» و «تبعیت از ارزش‌های الهی» معنایی نخواهد داشت؛ و در مقابل، زمانی که انسان را موجودی وابسته به مبدأ مستقل و هستی‌بخش بدانیم، به دلیل مالکیت مطلق مبدأ هستی‌بخش، همۀ شئون انسان را می‌باید بر اساس مملوکیت نسبت به آن مالک حقیقی نگریست؛ زیرا با وجود وابستگی انسان به علت هستی‌بخش، هیچ حیثیت استقلالی برای او باقی نمی‌ماند؛

 ثانیاً در تبیین برخی از مهم‌ترین مباحث انسان‌شناسی و استلزامات آن مباحث، همانند «هدف از آفرینش انسان»، «ضرورت حیات پس از مرگ»، «ضرورت دین»، «ضرورت راهنمایان معصوم» و «حقانیت قرآن»، از مباحث خداشناسی استفاده می‌شود؛ چراکه اگر خدایی در کار نباشد یا خدای موجود حکیم نباشد، هر هدفی را می‌توان برای هر موجودی اعتبار کرد. برای مثال، بدون حکمت الهی، به چه دلیل باید کمال غایی انسان را در ارتباط با خداوند تعریف کرد؟ همچنین بدون باور به حکمت و عدالت الهی، ضرورت حیات پس از مرگ و ثواب و عقاب اخروی چگونه قابل اثبات است؟ ضرورت وجود دین، پیامبر و امام نیز همگی بر پذیرش حکمت الهی استوار است. بر همین اساس، پیش از ورود به انسان‌شناسی، باید نخست در «خداشناسی» (به منزلۀ مبنای دوم در منظومۀ معرفتی مبانی اندیشۀ اسلامی) وجود و صفات خداوند را بررسی کرد و در صورت اثبات این باورهای دینی، می‌توان به تحلیلی صحیح در باب پرسش‌های انسان‌شناسانۀ مزبور رسید.