الف. احياي کرامت و ارزشهاي انساني
در دوران پهلوي، مردم مسلمان ايران، در تعيين سرنوشت خويش نقشي نداشتند و اقتضاي حکومت استبدادي شاهنشاهي پهلوي، انحصار اختيارات در دستان حکام آن دوران بود؛ اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي، کرامت انساني به ارزشي اجتماعي تبديل شد و به انسانِ مسئول در برابر خداوند، آزاديهاي اساسي اعطا گرديد. بر همين اساس براي حفظ و گسترش کرامت انساني، چندين تحول در نظام جمهوري اسلامي رخ داد:
1. جمهوري اسلامي، مردم مسلمان ايران را از استبداد سلطنت مطلقه و از حکومت و حاکميتهاي شخصي، خانوادگي و خانداني، ملوکي و موروثي که در آن، به جاي خدا و مردم، شاهان منشأ قانون بودند، رهايي بخشيد. برخلاف رويش سابق، حق تعيين سرنوشت، به شکل واقعي به مردم اعطا شد و مردمسالاري به معناي حقيقياش در نظام جمهوري اسلامي تجلي يافت؛ به گونهاي که اصل نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي آن، به رأي مردم گذاشته شد و هر گونه تغيير در قانون اساسي نيز منوط به رأي مردم گردید. افزون بر اين، در سالهاي پس از پيروزي انقلاب، انتخاباتهاي متعددي برگزار گرديد تا مردم در تمام بخشهاي تصميمساز نظام دخيل شوند. انتخابات خبرگان رهبري، مجلس شوراي اسلامي، رياستجمهوري و شوراهاي شهر، تنها بخشي از عرصههاي حضور مردم براي انتخاب کردن و انتخاب شدن است؛
2. افزون بر اين، مظاهر مشارکت مردم در جمهوري اسلامي، محدود به شرکت در انتخابات نيست و در قالب امر به معروف و نهي از منکر، حق نظارت بر حکومت به مردم داده شده است. نظارت مردم بر حکومت در قالب امر به معروف و نهي از منکر، نظارتي دائمي، واقعي و تفويضناپذير است. البته به دليل نهادينه نشدن چنين نظارتي در قالب قانوني، از اين ظرفيت نظارتي، آن گونه که بايد، استفاده نشده است؛
3. برخلاف دورۀ پهلوي که مردم مسلمان در اختناق شديد به سر ميبردند، پس از پيروزي انقلاب، به آزاديهاي اساسي خود دست يافتند. به همين دليل، در نظام حقوقي و جزايي جمهوري اسلامي، اصل بر برائت افراد است؛ تفتيش عقايد ممنوع است؛ بازرسي و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس مگر به حکم قانون، ممنوع است؛ هرگونه شکنجه براي گرفتن اقرار يا کسب اطلاع ممنوع است؛ و اجبار شخص به شهادت، اقرار يا سوگند غير مجاز است. بر اساس قانون حتي هتک حرمت و حيثيت کسي که به حکم قانون دستگير، بازداشت، زنداني يا تبعيد شده، به هر صورت که باشد، ممنوع و موجب مجازات است؛
4. جمهوري اسلامي ايران با هدف تحقق کرامت انساني، در عرصۀ سياست خارجي، نفي هر گونه سلطهگري و سلطهپذيري را محور حرکت خود قرار داد و با نفي مشروعيت سلطۀ شرق و غرب، از همان ابتدا، الگويي مناسب در اختيار کساني نهاد که از سلطۀ بيگانگان رنج ميبردند. از اين رو، ميتوان انقلاب اسلامي را نقطة آغازيني در تحولات روابط بينالملل دانست؛ زيرا جمهوري اسلامي با به چالش کشاندن ساختار دوقطبي آن دوران، جبهۀ سلطهستيزان را در عرصۀ بينالملل تقويت کرد و مردم بسياري از کشورها را به اين باور رساند که ميتوان پيشرفت كرد، بدون آنکه تحت سلطه و بيرق سلطهگران بود.
ب. افزايش سطح رفاه و آسايش مردم
ارزش و جايگاه رفيع مردم در حکومت اسلامي، نظام جمهوري اسلامي را بستري براي تأمين حداکثر رفاه و آسايش آنان ساخته است، و در مقاطعي از تاريخ جمهوري اسلامي، از اين ظرفيتها تا اندازهاي استفاده شده است. در اینجا به برخی آثار و تبعات این سیاست اشاره میشود:
1. بالا رفتن سن اميد به زندگي به رغم تهديدها، کودتاها، فشارها و تحريمهاي اقتصادي و جنگ فرسايشي؛
2. برخورداري مردم از آب لولهکشي، برقرساني و گازرساني در سطح وسيع در کشور بهويژه در روستاها؛
3. توسعۀ چشمگير راههاي کشور بهويژه راههاي روستايي؛
4. افزايش درخور توجهِ مراکز خدمات بهداشتي و درماني؛
5. برخورداري عموم مردم از خدمات تأمين اجتماعي، از نظر بازنشستگي، بيکاري، پيري، ازکارافتادگي، بيسرپرستي، درراهماندگي، حوادث و سوانح و مراقبتهاي پزشکي به صورت بيمه؛
6. برخوردار شدن بخش عظيم مردم از مسکن روستايي و شهري.
گفتني است با وجود اين دستاوردهاي رفاهي گسترده، عاملي به نام تغيير الگوي مصرف و بهبود نسبي سطح زندگي مردم، سطح انتظارات آنان را از زندگي افزايش داده که همين امر گاهي منشأ ناديده انگاشتن دستاوردهاي انقلاب و مقايسۀ نادرست وضعيت قبل و بعد از انقلاب شده است.پ
ج. دفاع از مستضعفان و حقجويان جهان
از آنجا که جمهوري اسلامي، سعادت کل جامعۀ بشري را آرمان خود ميداند و استقلال و آزادي و حکومت حق و عدل را حق همۀ مردم جهان ميشناسد، افزون بر حمايت از مسلمين جهان و تلاش براي وحدت امت اسلامي، از مبارزۀ حقطلبانة مستضعفان در برابر مستکبران و ستمگران در هر نقطه از جهان حمايت ميکند. حمايت مادي و معنوي جمهوري اسلامي از برخي جنبشها و گروههاي اسلامي در همين راستا صورت ميگيرد.
د. تبديل ايران به قدرت اثرگذار منطقهاي و فرامنطقهاي
نظام جمهوري اسلامي، نظامي برخاسته از اعتقادات ديني است که براي آرمانها و ارزشهايش مرز نميشناسد. لذا از همان زمان پيروزي، سياست صدور انقلاب را از طريق ابزارها و امکانات فرهنگي در پيش گرفت و همين امر، آن را به يک قدرت منطقهاي و فرامنطقهاي تأثيرگذار در تحولات منطقه و بينالملل تبديل کرد؛ به گونهاي که امروزه، کمتر بحراني را ميتوان در سطح منطقه سراغ گرفت که براي حل آن، نيازي به دخالت ايران نباشد؛ زيرا ايران توانسته است در اين مدت، تأثيرات عميقي در سطح منطقه و فرامنطقه، از جمله کشورهاي حوزۀ خليج فارس، شامات، شمال افريقا، افريقاي سياه، آسياي مرکزي، قفقاز و ترکيه، شبهقارۀ هند و نيز خاور دور بگذارد.
انقلاب اسلامي ساختار موجود بينالملل را به چالش کشيد و كوشيد با بهرهگيري از جذابيتهاي ديني، بسياري از عناصر محوري غرب را تحت تأثير قرار دهد.
گازيوروسکي به اين حقيقت، چنين اشاره کرده است: «همين که رژيم تثبيت شد، جنبشهاي تندرو اسلامي الهامگرفته و اغلب مورد پشتيباني رژيم جديد در سراسر جهان اسلام سر بلند کردند و شروع به تهديد رژيمهاي طرفدار امريکا در تونس، مصر، سرزمينهاي اشغالي اسرائيل، لبنان، عربستان سعودي، کويت، بحرين، پاکستان، مالزيا و ديگر جاها کردند». از نظر او «سقوط رژيم شاه و بحران گروگانگيري به دنبال آن، به طور جدي حيثيت و نفوذ امريکا در خاورميانه را زير سؤال برد و امريکا را در دنبال کردن منافع خود در منطقه با دشواريهاي بيشتري مواجه کرد». ماکسيم رودينسون نيز معتقد است انقلاب اسلامي ايران، «فسونگري اسلامي را زنده کرده و حياتي دوباره بخشيد».